رسول مهمانی3

چندروز پیش دوباره رفتم تبریزبرای انجام کاری.نزدیک عصر بود که داشتم میرفتم گفتم یه سری هم به محله آقا رسول بزنم.انگاری خدا خواست که از اونجا رد بشم.از اونجایی که ماشینو ندیده بودم شک برم داشته بود که نکنه واقعا این آقا رسول واقعا ماشین مدل بالا نداره که دیدم یه ماشین سفید پیچید کوچکشون و منم آروم رفتم سر کوچکشون دیدم بله خودشه از ماشینش پیاده شد و رفت خونشون.میخوام عکسم بذارم تا باور کنید.راستی تازگیا متوجه شدم فامیلای زن دوم ایشون تقریبا اصلا خبر ندارن که این آقا رسول مهمانی اینارو ول کرده و با اینا رفتن و امد نداره.بایکیشون تو روستا داشتم صحبت میکردم که سر حرفو باز کردم دیدم اینا اصلا نمیدونن این بیچاره ها با اون نامرد ارتباط ندارن.منم البته چیزی نگفتم گفتم آبروی این بنده خداها نره.من موندم آخه این آقا رسول مهمانی با زنش اگر هم مشکلی داره بچه هاش چه تقصیری دارند که باید از نعمت داشتن پدر محروم بشن.پدری که حالا از لحاظ مالی خیلی تامین و حتی تا جاییکه خبرگرفتم از یکی از اقوام دور حتی واسه نوه پسری زن اولش هم سیسمونی چند میلیونی تهیه کرده اما بچه های بیچاره زن دومش حتی ماهها پدرشونو نمیبینن اونم با وجود زندگی تو یه محل.واقعا براش متاسفم.اگر بدونه بااین کارش چه بلائی سر آینده بچه های زن دومش میاره خودشو نمیبخشه.آقا رسول مهمانی اگر اینارو میخونی حداقل از خدا بترس و نذار اون دنیات جهنم بشه.مطمئن باش هممون بالاخره یه روز میمیریم ولی کاری کن بچه هات ازت راضی باشند.وگرنه قطعا روی بهشت رو نخواهی دید.امیدوارم یکم حق بین باشی و شیطان درونت رو بکشی.